درد و دل با آقاجانم

سلام آقا جانم؛یا صاحب الزمان (عج)

آقا جانم میخوام با زبون کودکی ام باهاتون حرف بزنم،درد و دل کنم....

آقاجانم خیلی خیلی دلتنگتونم؛طوری که بیام پیشتون و پاهاتونو ببوسم ،

دستاتونو ببوسم،بغلتون کنم و آنقدر بغلتون کنم که دلم آروم بگیره.......

آنقدر گریه کنم و گریه کنم تا از حال برم مثل امسال تو شلمچه.....

دستاتون رو بگیرمو فقط به چشاتون نگاه کنم و بگم آقاجانم خواهش میکنم ببخشین...

خیلی دلتون رو شکستم.........قربون دل مهربونتون بشم......خیلی نامردم......

خیلی بدی کردم بهتون ولی باز کمکم کردین.....

دیگه نمیدونم چی بگم کاش این دل من درد نداشت و بغض نداشت تا میتونستم

بیشتر باهاتون حرف بزنم.....آقاجان ببخشین من بی لیاقت رو.......

قبول دارم که گناهکارترین بنده خدا هستم.....فاصله انداختم بین دونفر...دروغ گفتم...

ناشکری کردم و...ولی دل کس دیگه جز شما رو نشکوندم.......

آقاجان فقط اینم بگمو برم که بغض نمیذاره.......

آقاجان ببخش و کمکم کن......

دیگه نمیتونم........نفسم بالا نمیاد.......

آقاجانم برگرد و بیا که سخت دلتنگتم.....

قول میدم که دلتون رو دیگه نشکنم فقط شما برگرد و بیا.....

آقاجان....




تاريخ : 4 / 2 / 1394برچسب:درد و دل با آقاجانم, | | نويسنده : ساده دل |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 37 صفحه بعد